پرهامپرهام، تا این لحظه: 19 سال و 27 روز سن داره

پرهام عشق مامان و بابا

مأموریت بابا مهدی عزیز

امروز شنبه سی ام مهرماهه .یک هفتست که بابا مهدی رفته مأموریت.مأموریتش از قزوین شروع شده و تقریباً 15 تا شهر باید بره زنجان ،مهاباد،ارومیه ،تبریز،اردبیل ،خلخال ........ من و پرهام هم حسابی دلتنگشیم.راستش اصلاً حوصله نمیکردم بیام اینجا و بنویسم.توی این یک هفته خیلی بهم سخت گذشت.تنها چیزی که کمی آرومم میکنه وجود پرهام گلمه که واقعاً مونس و همدمه برام.خیلی دلم تنگ شده.هیچوقت اینقدر از مهدی دور نشده بودم.دلم واسه دیدنش ثانیه شماری میکنه.   پرهام عزیزم هم خیلی دلش تنگ شده.دائماً سراغ باباییشو میگیره.هی میگه مامان پس بابایی کی میاد.منم حسابی بغضم میگیره چون خودمم هم خیلی بی قرارم.فقط سعی میکنم جلوی پرهام خودمو حفظ کنم ک...
3 آبان 1390

وقتی پرهام هنوز تو دل مامانش بود....

من و مهدی عزیزم بعد از گذشت 5 سال و نیم انتظار       ،با هم عروسی کردیم و روزای قشنگ در کنار هم بودن و آغاز کردیم. 19 مهر ماه سال 1381 عقد و 9 آبان 1381 عروسی کردیم.....                                    روزای قشنگی داشتیم هم قبل از ازدواج و هم بعد از اینکه به هم رسیدیم.باورمون نمیشد.انگار دیگه هیچ آرزویی نداشتیم.خوشحال و مست شادی بودیم.........    این عکس مربوط به اولین هفته شروع زن...
1 آبان 1390
1